یکی از مباحث مهم تحقیق، انواع متغیرها و مقیاسهاست. متغیرها در تعاریف مختلف، به عواملی اطلاق میشوند که ثابت نبوده، در یک مجموعه و یا در ارتباط با پدیدههای دیگر، میتوان آنها را جایگزین عوامل معینی که هممقدار باشند، کرد.
درباره مطالعات پژوهش، متغیرها عبارت از عوامل تأثیرگذاری هستند که نقش و ارزش و میزان تأثیر آنها ثابت نیست؛ اما در عین حال، میتوان اثرگذاری آنها را اندازه گرفت. از این رو، متغیرها عواملی هستند که بر پدیدهها و بر یکدیگر، تأثیر میگذارند؛ ولی ارزش و میزان تأثیرشان ثابت نیست و نقش آنها، پایدار نیست؛ اما قابل اندازهگیری هستند. بعد از شناسایی متغیرهای تحقیق که سنگ بنای پژوهشند، چون اندازهگیری آنها به یک صورت ممکن نیست، لزوم پرداختن به مقیاسها ضروری میشود که عبارتند از مجموعه قواعدی برای انتساب آزمودنیها به مقولهها یا اعداد به آزمودنیها (Baron Kenney 2001 p 51) که این دو مبحث را در این بخش پی میگیریم.
سازه، مفهوم و متغیر
مفهوم، تجریدی از رویدادهای قابل مشاهده است که معرف شباهتها یا جنبههای مشترک میان آنهاست. مفاهیم، واژههایی انتزاعی هستند که برای توضیح دادن و یا معنا دادن به تجربیات، از آنها استفاده میکنیم؛ برای مثال، «پیشرفت تحصیلی»، مفهومی است که میتوان آن را از طریق عملکرد (نمرههای کلاسی) دانش آموزان در درسهای مختلف، مشاهده کرد(Carver etal , 1990 p 52).
برخی واژهها مثل انگیزش، هوش، خود، اضطراب و قابلیت اجتماعی، به صورت مستقیم قابل مشاهده نمیباشند. این مفاهیم پیچیده که در سطح بالایی از تجرید (انتزاع) قرار دارند، سازه نامیده میشوند. سازهها غالباً از نظریهها مشتق میگردند. «قابلیت اجتماعی»، یک سازه است؛ زیرا از یک سو به مهارتهای اجتماعی، شناختی و عاطفی و از سوی دیگر، به فرآیند اجتماعی شدن و تجربههای اجتماعی در روابط میان فردی، اشاره دارد. مشاهده قابلیت اجتماعی، تنها با ایجاد شرایط خاص و با کمک متغیرها، امکانپذیر میگردد (بازرگان و دیگران، 1385، ص 39).
پس به مفاهیم انتزاعی و مشاهدهناپذیری که از روی آثار آنها به وجودشان پی میبریم، سازه گفته میشود؛ مثل هوشیاری و اضطراب که ما از علائم و رفتار یک فرد میفهمیم که شخص، در حال حاضر، هوشیار است یا مضطرب.
تعریف متغیر
متغیر از نظر لغوی به معنی چیزی است که تغییر میکند، اما در فعالیتهای تحقیقی، متغیر ویژگیهایی دارد که باید مورد مطالعه قرار گیرند و تعریف عینی آن، عبارت است از: ویژگیها و خصایصی که مقادیر مختلفی را قبول میکند و یا ارزشهای مختلفی را میتوان به آنها نسبت داد. جنسیت، سن، میزان درآمد، هوش، استعداد و مذهب نمونههایی از متغیرها هستند (رمضان، 1388، ص 119). همچنین متغیر عبارت است از ویژگی واحد مورد مشاهده و یا متغیر کمیتی است که میتواند از واحدی به واحد دیگر یا از شرایطی مشاهده به شرایط دیگر، مقادیر مختلفی را اختیار کند و به بیان دقیقتر، متغیر، نمادی است که اعداد یا ارزش ها به آن منتسب میشوند؛ مثلاً نمرات حاصله از آزمون پیشرفت تحصیلی، یک متغیر است؛ زیرا از فردی به فرد دیگر متفاوت است و یا حداقل تمام افراد، نمره یکسانی از آن به دست نمیآورند.
تبدیل مفهوم انتزاعی به تعریف عملیاتی
برای تبدیل یک مفهوم انتزاعی به تعریفهای عملیاتی، باید نکات زیر را در نظر گرفت:
1. بررسی تعریفهای عملیاتی ارائه شده، برای پدیده مورد نظر در تحقیقات قبلی.
2. انتخاب یا تدوین مناسبترین تعریف عملیاتی.
3. انتخاب بهترین شیوه اندازهگیری متغیر تعریف شده.
در بیان تعریف عملیاتی، این سؤال نیز مطرح میگردد: آیا تعریف عملیاتی مورد نظر، معرف واقعی مفهوم یا سازه مورد مطالعه در تحقیق میباشد؟ پاسخ به این سؤال، اعتبار تعریف عملیاتی را مشخص میکند. به طور خلاصه، برای تعریف عملیاتی یک سازه، باید متغیرهای معرفی را که نشانگر این سازه میباشند، مشخص کرد.
انواع متغیرها
متغیرها را میتوان به صورتهای مختلف دستهبندی کرد. این صورتها عبارتند از:
1. متغیر پیوسته و طبقهای (گسسته یا ناپیوسته)
1.1. متغیر پیوسته
متغیری است که قابلیت این را دارد که مجموعه منظمی از ارزشها یا مقادیر را در محدوده معینی بپذیرد. هر چه ارزش یک متغیر بیشتر باشد، به این معنی است که در مقایسه با ارزش کوچکتر، مقادیر بیشتری از خصوصیت مورد نظر را دارد. متغیرهایی مثل وزن و قد که میتوانند مقادیر متفاوتی را به خود اختصاص دهند، پیوسته نامیده میشوند؛ مثلاً وزن میتواند مقادیری چون 60، 5/60 و75/60 کیلوگرم را به خود اختصاص دهد (مهریار، 1362، ص 75).
2.1. متغیر طبقهای (گسسته یا ناپیوسته)
این نوع متغیرها نمیتوانند هر ارزشی را به خود اختصاص دهند؛ بلکه فقط مقدار مشخصی را به خود نسبت میدهند. در این نوع متغیرها، مقیاس مورد استفاده، اسمی میباشد و از قانون همه یا هیچ استفاده میشود؛ مثلاً در متغیرهای جنسیت و تعداد فرزندان، یک شخص ممکن است مرد باشد یا زن. اگر مرد بود، زن نیست و برعکس و یا این که تعداد فرزندان 2 و یا 3 و یا... میباشد و نمیشود گفت که تعداد فرزندان، 5/2 نفر است(پاشا شریفی،1374، ص 76).
2. متغیرهای دو ارزشی و چند ارزشی
متغیرها از نظر قبول ارزشها، به دو دسته زیر تقسیم میشوند Catanzaro 2001p 146):
1.2. متغیرهای دو ارزشی (دو وجهی)
به متغیرهایی گفته میشود که فقط دو ارزش و یا دو عدد را میتوان به آنها نسبت داد؛ مثل مرد و زن، زنده و مرده و شاغل و غیرشاغل. متغیرهای دو ارزشی، خود به دو دسته زیر تقسیم میشوند:
1.1.2. متغیرهای دو ارزشی حقیقی (واقعی)
این متغیرها دارای دو ویژگی هستند که هر دو به صورت واقعی وجود دارند؛ مثل زن و مرد و زنده و مرده.
2.1.2. متغیرهای دو ارزشی غیرحقیقی (ساختگی)
که ویژگیهای مورد نظر آن، ساختگی و اعتباری است؛ مثل قبولی و مردودی؛ چنان که مشاهده میشود، ویژگی قبول و یا مردود شدن، یک امر قراردادی است، در حالی که زن یا مرد بودن، یک ویژگی واقعی است.
2.2. متغیرهای چند ارزشی (چند وجهی)
متغیرهایی هستند که بیش از دو ارزش را به خود نسبت میدهند؛ مثل سطح تحصیلات، میزان هوش و رجحان مذهبی (مسلمان، کاتولیک یهودی و زرتشتی).
3. متغیرهای کمی و کیفی
1.3. متغیر کمی
متغیر کمی به متغیری گفته میشود که انسان میتواند برای اندازهگیری آنها یک واحد و مبدأ مشخص به وجود آورد یا آن که تفاوت ناشی از تغییرات آن را میتوان با عدد مشخص کرد؛ مانند: وزن و قد.
متغیرهای کمی را در بسیاری موارد، متغیر پیوسته نیز میگویند؛ زیرا وجه مشترک آنها در زمینه عددپذیری آنهاست. متغیر کمی را با مقیاس فاصلهای و نسبی میتوان اندازهگیری کرد (مهریار، 1352).
2.3. متغیر کیفی
به متغیری اطلاق میشود که تفاوتهای ناشی از تغییرات آن را به صورت عدد نمیتوان مشخص کرد یا این که متغیر کیفی، متغیری است که پژوهشگر نمیتواند آن را اندازه بگیرد و با اعداد و ارقام ویژگیهای آن را نشان دهد.
گرچه میتوان با کدگذاری آنها را به صورت عدد نشان داد، ولی عملیات ریاضی روی آن اعداد، میسر نیست؛ مثل رنگ چشم و پوست و مو که اگر رنگ آبی را عدد 1 و رنگ قهوهای را عدد 2 کدگذاری کنیم، نمیتوان از عملیات ریاضی برای نشان دادن این نوع ویژگیها استفاده کرد و این اعداد و ارقام، صرفاً جنبه نامگذاری دارند. متغیرهای کیفی، همان متغیرهای طبقهای و یا گسسته هستند. متغیرهای کیفی را میتوان با مقیاس اسمی و در برخی موارد با مقیاس رتبهای، اندازهگیری کرد( مانند مواردی که درجات مختلف یک ویژگی را مشخص کرده باشیم).
4. متغیرهای فعال و خصیصهای
تفاوت میان این دو متغیر فقط در شیوه اجرای آن توسط محقق است؛ به این صورت که گروهی از متغیرها که از طریق پژوهشگر دستکاری میشوند متغیر فعال نامیده میشوند، این متغیرها، مشابه متغیر مستقل میباشند. گروه دیگری از متغیرها را که محقق نمیتواند دستکاری کند، خصیصهای نامیدهاند. متغیرهای خصیصهای، در بعضی موارد، همان متغیرهای وابسته و یا متغیر کیفی و یا طبقهای میباشند.
متغیر خصیصهای گاهی اوقات میتواند همان متغیر فعّال باشد؛ مثل جنسیت که یک متغیر خصیصهای است. که بعضی اوقات میتواند از طرف محقق کنترل شود تا اثر آن را بر متغیر دیگری بررسی کند و به همین دلیل، تفکیک متغیرها به دو متغیر فعّال و خصیصهای، ممکن است محقق را دچار شبهه نماید. .
5. متغیرهای مستقل و وابسته
متغیرها بر اساس نقشی که در تحقیق دارند، به دو دسته متغیر مستقل و متغیر وابسته (تابع) تقسیم میشوند.
الف) متغیر مستقل
متغیری که توسط پژوهشگر اندازهگیری، دستکاری و یا انتخاب میشود؛ تا تأثیر یا رابطه آن را بر متغیر و یا متغیرهای دیگری، اندازهگیری کند، متغیر مستقل نامیده میشود.
ب) متغیر وابسته (تابع)
متغیر وابسته، متغیری است که مشاهده یا اندازهگیری میشود؛ تا تأثیر متغیر مستقل بر آن معلوم و مشخص شود (دلاور، 1385، ص87) و به عبارت دیگر، متغیر وابسته، متغیری است که تحت تأثیر متغیر مستقل قرار میگیرد.
مثال: در یک پژوهش، محقق سعی میکند که اثر اضطراب دانشجویان را بر عملکرد آنها در امتحان، ارزیابی کند. در این پژوهش، اضطراب، یک متغیر مستقل و عملکرد در امتحان، یک متغیر وابسته میباشد( رمضان،1378،ص 123).
6. متغیرهای تعدیل کننده9
متغیر تعدیل کننده، یک متغیر ثانوی است که از نوع متغیر مستقل است و محقق میل دارد آن را کنترل و دستکاری کند؛ تا مشخص شود آیا این متغیر، رابطه متغیر مستقل و وابسته را تحت تأثیر قرار میدهد یا نه؟
مثال: محققی میخواهد رابطه میان هوش و پیشرفت تحصیلی را در دانشجویان پسر و دختر، مشخص کند.
هوش: متغیر مستقل
پیشرفت تحصیلی: متغیر وابسته
جنسیت: متغیر تعدیل کننده
در مثال فوق، محقق میل دارد بداند که آیا هوش در جنسیتهای مختلف، تأثیرهای متفاوتی دارد یا این که تأثیر چندانی ندارد و به همین جهت، محقق، متغیر تعدیل کننده را همچون یک متغیر مستقل، کنترل کرده، اثر آن را مورد مطالعه قرار میدهد.
7. متغیرهای مزاحم یا مداخلهگر
این نوع متغیرها را متغیرهای نهفته نیز میگویند؛ زیرا قابل مشاهده نیستند و اثر آن را فقط میتوان در رفتار افراد استنباط کرد. طبق تعاریف ارائه شده از طرف صاحبنظران، سازهها معمولاً هر کدام یک متغیر مداخله گر و مزاحم هستند.
این نوع متغیرها ممکن است به صورت بسیار جدی، نتایج تحقیقات را تحت تأثیر قرار دهند که در این صورت، ممکن است نتایج بدست آمده، محقق را گمراه کند؛ برای مثال، محققی میخواهد تأثیر سواد والدین بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان را مورد مطالعه قرار دهد.
در این صورت، متغیرهای بازیگر عبارتند از:
سواد والدین = متغیر مستقل
پیشرفت تحصیلی = متغیر وابسته
هوش = متغیر مزاحم یا مداخلهگر
چنان که پیداست، در این فرضیه، اشارهای به هوش نشده است؛ ولی یک محقق با تجربه و زیرک، میتواند بفهمد که هوش یک عامل مهم و تعیین کننده در نتیجه این گونه تحقیقات است و باید به نوعی کنترل شود(رمضان، 1378، ص 125).
8. متغیر کنترل
متغیرهای مزاحم و یا مداخلهگر را گاهی اوقات متغیر کنترل نیز میگویند و فرق این گونه متغیرها با متغیر تعدیل کننده، این است که محقق، اثر متغیر تعدیل کننده را اندازهگیری میکند، ولی اثر متغیر کنترل را از میان میبرد(پاشا شریفی، 1371، ص97).
در تعریف دیگری درباره متغیر کنترل، چنین آمده است:
چون در یک تحقیق، اثر تمام متغیرها را بر یکدیگر نمیتوان به طور همزمان مورد مطالعه قرار داد، بنابراین، محقق، اثر برخی از متغیرها را کنترل نموده، آنها را خنثی میکند. این نوع متغیرها، متغیر کنترل نامیده میشوند؛ برای مثال، این سؤال پژوهشی را که «چه رابطهای میان پیشرفت تحصیلی و عزت نفس دانش آموزان پسر پایه پنجم ابتدایی وجود دارد؟»، مورد نظر قرار میدهیم. در این سؤال، اثر پایه تحصیلی و جنسیت، بر پیشرفت تحصیلی و عزت نفس، کنترل میشود. کنترل متغیرها از دو طریق ممکن است؛ کنترل تحقیقی و کنترل آماری.
الف) کنترلهای تحقیقی (مربوط به طرح تحقیق)، از نتایج تحقیقات قبلی شناسایی میشوند. در این صورت، برخی متغیرهای اثرگذار بر متغیرهای مستقل و وابسته، مورد نظر قرار گرفته، کنترل میشوند. برای مثال، محققی قصد دارد تا رابطه بین استدلال ریاضی و یادگیری برخی از مفاهیم ریاضی را بررسی کند. وی میداند که استدلال کلامی نوجوانان دختر، در مقایسه با نوجوانان پسر، در سطح بالاتری قرار دارد. بنابراین، باید عامل جنسیت را کنترل و اثر آن را در رابطه مزبور، خنثی سازد.
به طور کلی، کنترل تحقیقی را میتوان با شیوههای زیر اعمال کرد:
1. انتساب تصادفی؛ در این شیوه، آزمودنیها به روش کاملاً تصادفی به سطوح متغیر مستقل، نسبت داده میشوند.
2. همتا کردن؛ در این شیوه، گروهها از لحاظ متغیرهای مزاحم، همتاسازی میشوند( این مطلب در فصل روشهای تحقیق با تفصیل بیشتری بیان شده است).
3. تشکیل گروههای همکن؛ در این شیوه، دامنه محدودی از متغیر کمّی مزاحم یا سطح خاصی از متغیر کیفی مزاحم در نظر گرفته میشود؛ تا تغییرات متغیر مزاحم کنترل شود(Bentler ,2003, p 420).
4. استفاده از یک گروه به عنوان کنترل خودش؛ در این شیوه، برای کنترل متغیرهای فردی ناخواسته، از خود آزمودنیها به عنوان گروه کنترل استفاده میشود.
ب) کنترلهای آماری؛ این کنترل، شامل تحلیل کوواریانس، رگرسیون سلسله مراتبی و اندازهگیریهای مکرر میباشد.
مقیاسهای اندازهگیری متغیرها
زمانی که متغیرهای تحقیق شناسایی شدند، مشخص میشود که اندازهگیری همه آنها به یک صورت، ممکن نمیباشد؛ برای مثال، متغیر «شیوه تدریس»، یک متغیر مقولهای است؛ در حالی که نمرات یک آزمون پیشرفت تحصیلی، از نوع متغیر کمّی است. مقیاس اندازهگیری، مجموعه قواعدی برای انتساب آزمودنیها به مقولهها یا اعداد به آزمودنیهاست. از نظر میزان دقت اندازهگیری (کمترین به بیشترین)، مقیاسها به 4 دسته زیر تقسیم میشوند:
1. اسمی. 2. رتبه ای. 3. فاصله ای. 4. نسبتی.
الف) مقیاس اسمی
عبارت اسمی، یعنی نامگذاری کردن. در مقیاس اسمی، افراد همانند از نظر صفت ویژه، در یک دسته قرار میگیرند. ملاک طبقهبندی در این نوع مقیاس، بر ویژگیهای مشترک افراد یا رویدادها مبتنی است و به عبارت دیگر، ویژگیها صرفاً در مقولههایی ردهبندی میشوند؛ بی آن که هیچ رابطه ریاضی بین مقولهها ضرورت داشته باشد.
مثال: فرض کنید که محققی مایل است تا تعداد دانش آموزان شاد و غمگین را در یک کلاس بررسی کند. اگر وی پس از مصاحبه با هر کودک و با استفاده از قاعده خاص، او را در مقوله شاد و غمگین ردهبندی کند، در این صورت، محقق از مقیاس اسمی استفاده کرده است. هیچ رابطه ریاضی بین شاد و غمگین فرض نمیشود و آنها تنها دو مقوله متفاوتند. هر چند به این مقولهها میتوان 0 و 1 را نسبت داد، اما این دو عدد، هیچ رابطهای با مقادیر صفت متغیر (شاد و غمگین) ندارند.
مثالهای دیگر :
1. جنسیت(زن، مرد).
2. وضعیت تأهل(متاهل، مجرد).
3. نمرات بهره هوشی (بالا، پایین) که در این جا بهره هوشی، متغیر اسمی دو مقولهای است.
ب) مقیاس رتبهای(ترتیبی)
عبارت ترتیبی؛ یعنی ترتیب دادن. مقیاس رتبهای، مقیاسی است که افراد یا اشیا را از لحاظ صفت ویژه، رتبهبندی میکند. در این مقیاس به تعداد افراد، رتبه وجود دارد. در مقیاس رتبهای، اعداد فقط اطلاعاتی درباره سلسله مراتب یا به عبارتی، رتبه اشیاء یا افراد در طول مقیاس، فراهم میآورند؛ مثل «طبقه اجتماعی – اقتصادی».
ج) مقیاس فاصلهای
مقیاس فاصلهای، نه تنها ترتیب اشیا را نمایان میکند، بلکه فاصله بین آنها را نیز مشخص میسازد و علاوه بر آن، در این مقیاس، مبدأ صفر وجود ندارد؛ برای مثال، در یک آزمون پیشرفت تحصیلی، نمره یک دانش آموز 95 و نمره دانش آموز دیگری 85 است. دانش آموز اول نه تنها رتبه بالاتری از دانش آموز دوم به دست آورده، بلکه کارکرد او 10 نمره از کارکرد دانش آموز دوم بهتر بوده است. بنابراین، مقیاس فاصلهای، با فراهم آوردن واحد ثابت اندازهگیری، به تفاوت بین اعداد معنا میدهد. مقیاسهای درجهبندی20 و آزمونهای روانی - تربیتی، مقیاسهای فاصلهای محسوب میشوند. یک واحد در مقیاس درجهبندی یا آزمون، از لحاظ اندازه، با هر واحد دیگر آن مساوی فرض میشود.
د) مقیاس نسبتی
مقیاس نسبتی، دقیقترین مقیاس اندازهگیری است. این مقیاس، دارای ارزش صفر حقیقی میباشد؛ یعنی نقطه ای در مقیاس که نمایانگر فقدان کامل ویژگی مورد اندازهگیری است و نسبتها در نقاط مختلف این نوع مقیاس، قابل مقایسهاند؛ مثلاً 9 سال، سه برابر سه سال است و این نسبت، برابر با نسبت 6 سال به دو سال است. مقیاس بهره هوشی در یک مقیاس فاصلهای است؛ چون صفر مطلق ندارد. بنابراین، برتری هوشی فردی با بهره هوشی 120، نسبت به فردی با بهره هوشی 100، برابر فردی با بهره هوشی 144، نسبت به فردی با بهره هوشی 120 نمیباشد. اگر مقیاس بهره هوشی یک مقیاس نسبتی بود (که نیست)، این دو مورد، قابل مقایسه بودند.
اگر محققی به اندازهگیری میزان پیشرفت تحصیلی دانش آموزان در درس ریاضی علاقهمند باشد، میتواند این متغیر را با یکی از سه مقیاس زیر اندازهگیری کند:
1. مقیاس اسمی؛ دانش آموزان قبول (نمره 10 و بالاتر) و دانش آموزان مردود (نمره کمتر از 10).
2. مقیاس رتبهای؛ دانش آموزان بر حسب نمرهای که به دست آوردهاند، از بالاترین نمره تا پایینترین نمره، مرتب میشوند.
3. مقیاس فاصلهای؛ نمرهای است که هر یک از دانش آموزان در آزمون ریاضی به دست آوردهاند.
نام مقیاس ویژ گیها مثال
اسمی گروهبندی افراد در مقولهها به طور ساده نشان میدهد که دو یا چند مقوله مختلف وجود دارد. جنسیت: زن، مرد
رتبهای طبقات اندازه گیری شده میتواند دارای ترتیب خاصی باشد. طبقه اجتماعی، اقتصادی
فاصلهای اندازه گیری با نظام و برقراری فاصلههای مساوی عددی در مقیاس انجام می شود. عملکرد در آزمون پیشرفت ریاضی
نسبتی شامل صفر مطلق و فاصلههای مساوی عددی در مقیاس است. قد، سن، وزن
بدون تردید، متغیری را که در مقیاس بالاتر اندازهگیری کردهایم، میتوانیم به مقیاسهای سطح پایینتر تبدیل کنیم؛ ولی عکس آن امکانپذیر نیست. در مثال فوق، اندازهگیری پیشرفت تحصیلی دانش آموزان در مقیاس فاصلهای، امکان به دست دادن دادهها را در مقیاس اسمی نیز به وجود میآورد؛ اما بهتر است که دادهها در بالاترین سطح مقیاس، گردآوری شوند؛ زیرا تحلیل دادههای آماری، به مقیاسی بستگی دارد که دادهها با آن گردآوری شدهاند(بازرگان و دیگران، 1385، ص49).
تمرین و بررسی
1. سازه، مفهوم و متغیر را تعریف کرده و برای هر کدام مثال بزنید.
2. ارتباط منطقی سازه، مفهوم و متغیر را تحلیل کنید و استدلال کنید چگونه میتوان یک مفهوم انتزاعی را به تعریف عملیاتی تبدیل کرد؟
3. انواع متغیر را نام برده، برای هر کدام مثال بزنید.
4. فلسفه کاربرد مقیاسها در تحقیق چیست؟ استدلال کنید.
5. انواع مقیاسها را نام برده، برای هر کدام مثال بزنید.
مطالعه موردی 1
دانشجویی در پژوهش خود، سعی میکند اثر اضطراب دانشجویان را بر عملکردشان در مسابقات دانشجویی بسنجد.
1. واژههای کلیدی این عنوان کدامند؟
2. متغیرهای آن کدامند و چه نامیده میشوند؟
مطالعه موردی 2
موضوعات زیرا را از نظر مقیاسها علامتگذاری کرده، مقیاسهای آنها را مشخص کنید.
الف) طبقهبندی دانشجویان دختر و پسر از نظر جنسیتی.
ب) عملکرد آزمون دانشجویان در درس عمومی زبان انگلیسی.
ج) اندازهگیری قد، وزن و سن دانشجویان نمونه از جامعه آماری دانشگاهی.